به پايان مي رسد تاريكي شبهاي غم افزا
چو خورشيد جهان آرا برون از كوهسار آيد
فداي مقدمش سازم هزاران بار جانم را
اگر دانم ز روي لطف بر سويم نگار آيد
دو چشمم منتظر بر در چو يعقوب از غم يوسف
كه شايد پيك مصري را بدين درگه گذار آيد
جهان در انتظار و من به اميدم كه تا روزي
همايون طلعتم مهدي به امر كردگار آيد