هوالشهید
سلام
اول اجازه بدین عذرخواهی کنم به خاطر دو هفته تعطیلی بی مورد وبلاگ! معذرت می خوام! بعدشم اجازه بدین یه خوش آمد گویی داشته باشیم خدمت بروبچز قدیم و دوست داشتنی اون وبلاگ و یه عذرخواهی به دلیلی که خودشون می دونن. امیدوارم جمع صمیمی ای بین دوستان اون وب و این وب که اکثرا از دو خونواده ی بلاگفا و پارسی بلاگ هستن ایجاد بشه و با وبلاگای همدیگه آشنا بشین و و ماهم یه ثواب ببریم!!!!!!!!
واما حداقل این سفرنامه ی مدینه رو به سرانجام برسونم و خیالم راحت بشه و شما راضی بشین ان شاالله...
قسمت پایانی هر سفرنامه ای می خوره به پایان سفر (چی گفتم!!!) و اما پایان سفر مدینه یا وداع با مدینه...
از بخشای سخت سفر حج ، وداع با مدینه اس... روزی که اکثر زوار ازش می ترسن! آخه انگار تو مدینه همیشه یه کارناتموم و حرف نگفته ای داری و هیچ وقت از بودن تو اونجا سیر نمی شی... ولی چه میشه کرد... مکه در انتظاره و کعبه جلوی چشماته و تو فکرت... وداع با بقیع ... اون لحظه هایی که دلت رو دور از چشم شرطه های وهابی میسپری به کبوترای بقیع . پنجره ها رو چنگ میزنی گاهی تو دلت بهشون مشت می کوبی و دلت می خواد از جا بکنیشون .... سنگای بی نام و نشون یه زمین خاکی رو نگاه می کنی ... دلت پر خونه... برمی گردی رو به گنبد سبز رسول خدا (ص) می کنی دلت می لرزه یادت میاد که این نگاهها ، نگاههای آخره... کاش آخرین سفرت به اینجا نباشه اینو که می گی دلت میره پیش اونایی که تو وطن بهت گفتن التماس دعا... پیش چشمای گریونی که بدرقه گر تو بودن به امید اینکه یه روزی این سفر نصیب اونا هم بشه... خدا قسمت همه کنه ... یاعلی می گی و با چشم اشکبار لباس سفید و شوق و شوری عجیب به سمت مکه و کعبه و زادگاه امام علی (ع) راه می افتی ماهم راه افتادیم دقیقا تو ایام تولد مولا امام علی (ع) ...
ان شاالله درباره ی مکه هم بعدا مطالبی رو تقدیم خواهم کرد...
التماس دعا
یا علی